Ebrahim Lotfolahi ابراهیم لطف الهی

خلاصه ای از زندگی یک خانواده ایران:

ابراهیم لطف الهی دانشجوی كرد ترم ۵ رشته ی حقوق دانشگاه پیام نور سنندج فقط 27 سال سن داشت که در تاریخ ( یکشنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۸۶- ششم ژانویه 2008 ) به دستور بازپرس شعبه سوم بازپرسی رژیم جمهوری اسلامی در سنندج، هنگام خروج از جلسه ی امتحان توسط نیرو های اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل میشود، او را به شدیدترین روش‌های ممکن شکنجه می‌کنند تا بالاخره، زیر شکنجه بازجویان وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی در سنندج، کشته میشود.. نه روز پس از دستگيری، در چهارشنبه۲۵ دی ماه، نيروهای امنيتی رژیم جمهوری اسلامی با منزل اين دانشجو تماس می گيرند و خبر می دهند که ابراهیم در سلول زندان جمهوری اسلامی خودکشی کرد. به گفته نیکبخت وکیل خانواده لطف الهی، پس از اطلاع قتل ابراهیم، خانواده اش سراسیمه به اداره اطلاعات میروند مأموران رژیم به آنها میگویند ابراهیم به گورستان فرستاده شد. ساعت 7 بعدازظهر برای گرفتن جسد و دفن ابراهیم به محل بهشت محمدیه ( گورستان سنندج) می رسند. در آنجا چندین اتومبیل نیروی انتظامی رژیم و تعداد زیادی مأمور آنها را متوقف میکنند. مأموران رژیم به آنها می گویند از ساعت 6 بعد از ظهر تا 7 صبح امکان دفن وجود ندارد و شما فردا صبح برای گرفتن جسد مراجعه کنید و در مقابل زاری آنها حتی اجازه دیدن جسد را هم به خانواده ابراهیم نمیدهند. صبح روز بعد پنجشنبه 26 دی ماه قبل از ساعت 7 صبح، خانواده لطف الهی بار دیگر برای گرفتن جسد فرزندشان به گورستان مراجعه می کنند، اینبار مأموران به آنها می گویند که فرزند شما دیشب ساعت 11 شب توسط مأموران رژیم دفن شد و در مقابل ذجه آنها فقط قبری را به آنها نشان می دهند که همان روز ، باز هم مخفیانه، مأموران رژیم جمهوری اسلامی آن قبر را به طرز عجيبي بتون کاری سفت و سختی کرده و سنگی بر آن گور می نهند؛ و حتی اجازه ترتیبات شرعی دفن میت را به خانواده اش نمیدهند. مسئول بازجویی وی در اداره اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی در سنندج، شخصی به نام "مهدی مولاولی" با نام مستعار "هاتفی" بوده که جانشین رئیس اطلاعات سنندج و مسئول گزینش وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی در استان کردستان می باشد . خانواده وی با رد ادعای خودکشی ابراهیم می گویند که وی در ستاد پیگیری اداره اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی به قتل رسیده و به همین دلیل، خواستار نبش قبر و کالبدشکافی جسد و معاینه او توسط هیاتی از پزشکان که معتمد آنان باشد، میشوند. در گزارش پزشکی قانونی ضمن اشاره به شکنجه ابراهیم لطف الهی، شکستگی بینی و جمجه ابراهیم پیش از مرگ و آثار کبودی بر بدن ابراهیم لطف الهی ثبت شده است. (چندی پیش زهرا كاظمى و رويا طلوعی از فعالان حقوق بشر در شهر سنندج، که بازداشت شد و در سلول انفرادی معاون دادستان شهر با او همان رفتاری را کرد که زهرا بنی عامری پزشک جوان نیز در بازداشتگاه امر به معروف رژیم جمهوری اسلامی در همدان، جان سپرد که مأموران رژیم جمهوری اسلامی آنرا هم خودکشی اعلام کردند.) اما خانواده و نزدیکان افراد قربانی شده معتقدند که آنها را مأموران رژیم جمهوری اسلامی به قتل رسانده اند... در ادامه دادگاه شعبه سوم بازپرسی رژیم جمهوری اسلامی در سنندج در رای نهایی اش حکم نبش قبر ابراهیم را خلاف شرع!! اعلام و با آن مخالفت میکند و حتی علاوه بر آن اداره اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی در کردستان شکایتی را هم با اتهام “توهین به ماموران دولت”!! بر علیه پدر و برادر ابراهیم لطف الهی به دادگاه رژیم جمهوری اسلامی می فرستد...

شکایت وزارت اطلاعات از خانواده ابراهیم لطف اللهی؟؟؟!!! رای نهایی دادگاه شعبه سوم بازپرسی رژیم جمهوری اسلامی در سنندج برای نبش قبر ابراهیم لطف اللهی صادر شد. ماموران رژیم جمهوری اسلامی در این حکم نبش قبر ابراهیم را خلاف شرع!! اعلام و با آن مخالفت کردند و علاوه بر آن اداره اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی در کردستان شکایتی را هم با اتهام “توهین به ماموران دولت” بر علیه پدر و برادر ابراهیم لطف اللهی به دادگاه رژیم اسلامی فرستاد.

دانشجوی سنندجی شب گذشته زیر شکنجه بازجویان اطلاعات کشته شد چشم همه روشن

عاشورای امسال، روز شرمندگی! امسال عاشورا را اصلا باور نکردم! اصلا باور نکردم که مردمی می توانند عاشورا داشته باشند و به آنچه در زندانها می گذرد بی اعتنا باشند. به نظرم کشته شدن آن پسر بالابلند و خوش قیافه سنندجی عاشورا را از رونق انداخته بود. آن مرگ بی دلیل و آن دفن کردن پنهان نشانه شومی است. برای من ریاکاری جامعه ایرانی بیماری بزرگی است. گریستن بر حسین و شانه بالا انداختن در مقابل مرگ جوان سنندجی برای من قابل فهم نیست.///////دلمان به عاشورایی خوش است که دیگر هیج چیزی از پیام حسین در آن نمانده است. جز پوست. جز نذری و ناهار ظهر عاشورا. جز دسته های رنگارنگ خودنمایی. جز روضه خوانی بی خون. جز مداحی های پوچ. اوف بر این شیعیان که زنجیر می زنند و قمه بر می دارند و کلام حقی نمی توانند گفت و سوالی نمی توانند کرد و حقی را پاس نمی توانند داشت و هر غلطی را توجیه می توانند کرد. عاشورای امسال روز شرمندگی بود. آن زیارتنامه خوانی به چه کار می آیدت که لعنت می خوانی بر هر که حسین را کشت و یا شنید که کشته شده و راضی بود وقتی خودت یا چنانی که از دنیا بی خبری و نمی دانی جوان کشی راه انداخته اند و یا می شنوی که جوانی کشته شد به جور و ساکت و راضی می مانی؟ تو چه می دانی شام غریبان چیست اگر شام غریبانه خانه ابراهیم را ندانی؟ خانه زهرا را ندانی؟ یا اصلا قصه را ندانی؟

آگهی ترحیم ابراهیم لطف اللهی - دانشجوی پیام نور , کشته شده در زندان سنندج

کربلا همین جاست!(درباره مرگ دانشجوی سنندجی بر اثر شکنجه-ساسان آقایی) آیا حسین مرده تا بر جنازه‌اش بگریند،تا هزاران سال پس از حماسه‌اش،فاجعه ببافند و دم بگریند و بسوزند.اصلن این "خلایق حسینی" قادر به تمیز دادن حسین و یزید هستند؟والله که نیستند که اگر بودند،حسین خلاصه در تعداد تیغ علم‌ها و بزرگی چوب بیرق‌ها و چربی پلوی نذری نمی‌شد...صدا و سیما که یک بنیان اساسی "خرافه سازی" است،همین ساعتی پیش فیلم مشهور "سفیر" را نشان می‌داد...سریال داستان اسارت قیس و "شکنجه"‌ی وحشیانه‌ی او در زندان است،او را به شدترین‌ترین روش‌های ممکن شکنجه می‌کنند و تا آستانه‌ی "مرگ" پیش می رود،مردم ما این‌ها را می بینند اما در فهم کنه‌ی مطلب درمی‌مانند.بر "شکنجه‌گران ابن زیاد" لعن و نفرین می‌فرستند و بر بدن تکه تکه‌ی قیس اشک می‌ریزند اما کسی هم توجه می‌کند که زندان و شکنجه نماینده‌ی کدام حکومت است،این ظلم برهنه و نقض بارز حقوق بشری از سوی چه کسانی رخ می‌دهد؟...ساعتی پس از دیدن سفیر،خبری به دستم می رسد،برای صدها بار تلخ و دردناک؛«ابراهیم لطف الهی،دانشجوی سنندجی در بازداشت فوت می‌شود».خبرها حکایت از «شکنجه‌ی شدید» او دارد ...خلایق حسینی،این ها را می‌دانند و می‌بینند؟خوب است که آن‌ها شکنجه‌گران قیس را نفرین می‌کنند اما آیا جرات گفتن کلمه‌ای در برابر همتایان امروزی ماموران ابن زیاد را دارند؟سر و صدای دسته‌ها هنوز در کوچه‌ی ما بلند است اما حسرت بر این خلایق و درک‌شان؛آن‌ها در سوگ یک کربلای ذهنی نشسته‌اند،غافل از آن‌که کربلای راستین جای دیگریست!

دانشجوی بازداشت شده‌درسنندج زیرشکنجه جان سپرد ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیاه نور سنندج زیر شکنجه بازجویان اداره اطلاعات سنندج کشته شد...........

در اداره ی اطلاعات شهرستان سنندج یک دانشجو در زیر شکنجه کشته شد ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیام نور به دستور بازپرس شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد از خروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۸۶ باداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود. شب گذشته خبر کشته شدن وی را به اطلاع خانواده او رسانده اند. مسئول بازجویی وی در اداره اطلاعات سنندج، شخصی به نام "مهدی مولاولی" با نام مستعار "هاتفی" بوده است که جانشین رئیس اطلاعات سنندج و مسئول گزینش وزارت اطلاعات در استان کردستان می باشد .

گفت وگوی «نوروز» با وکیل دانشجویی که در سنندج کشته شد/ نیکبخت: خواستار کالبدشکافی مقتول هستیم به گفته وکیل خانواده لطف اللهی، آنان ساعت 7 بعدازظهر به محل گورستان می رسند که در آنجا با چندین اتومبیل نیروی انتظامی و تعداد قابل توجهی مأمور مواجه می شوند. مأموران به آنها می گویند از ساعت 6 بعد از ظهر تا 7 صبح امکان دفن وجود ندارد و شما فردا صبح قبل مراجعه کنید. در جریان این مراجعه، اجازه دیدن جسد هم به خانواده ابراهیم داده نشده است. نیکبخت افزود: صبح روز 26 دی ماه قبل از ساعت 7 صبح، خانواده لطف اللهی بار دیگر به گورستان مراجعه می کنند، اما به آنها گفته می شود که فرزندشان ساعت 11 شب گذشته دفن شده و قبر را به آنها نشان می دهند و همان روز هم، قبر را سیمانکاری و سنگی بر گور می نهند؛ بدون آنکه حتی نماز و ترتیبات شرعی دفن میت برگزار شده باشد. وی با تاکید بر اینکه «ابراهیم به هیچ سازمان و گروه سیاسی یا نظامی در داخل و خارج از کشور وابستگی نداشته است»، افزود: خانواده وی با رد ادعای خودکشی ابراهیم می گویند که وی در ستاد پیگیری اداره اطلاعات به قتل رسیده و به همین دلیل، خواستار نبش قبر و کالبدشکافی مجدد جسد و معاینه او توسط هیاتی از پزشکان که یکی از پزشکان معتمد آنان باشد، شده اند.

اسماعیل لطف اللهی: چرا بدون اطلاع خانواده، جنازه برادرم را دفن کردند؟ بالاخره غروب روز 25 دی ماه، وزارت اطلاعات طی تماسی با خانواده ابراهیم، از آنها خواست که پدراو به همراه فرد دیگری، به ستاد وزارت اطلاعات مراجعه کنند. و در آنجا با دادن نشانی مزار وی در بهشت محمدیه( گورستان سنندج) به پدر این دانشجو اعلام کردند ، که پسرش در زندان خودکشی کرده است، خانواده ابراهیم اما نظر دیگری دارند. آنها می گویند "اگر فرضیه خودکشی صحیح است، چرا وزارت اطلاعات بدون اطلاع خانواده، جنازه وی را دفن نموده، آیا این عمل به دلیل هراس آنها از آشکار شدن اثر شکنجه های جسمی بر بدن ابراهیم، نبوده است؟" اسماعیل لطف اللهی می گوید:" در قبرستان، مزاری را نشانمان دادند و گفتند پیکر ابراهیم آنجا دفن شده، در حالی که روی مزار را با بتن پوشانده بودند! ، اما ما اصلا نمی دانیم که آیا زیر آن خاک، پیکر ابراهیم است یا نه ؟" وزارت اطلاعات، همچنین خانواده لطف اللهی را تهدید نمود، که اخبار مربوط به مرگ مشکوک فرزندشان را منعکس نکنند. اسماعیل،اضافه می کند :" پس از نصب اعلامیه های برادرم، بر دیوارهای شهر، عده ای ناشناس بلافاصله ، آنها را پاره می کردند."اسماعیل لطف اللهی ، در حالی که هنوز از مرگ برادر، بهت زده است می گوید: " از تمام سازمان های بین المللی و حقوق بشری می خواهیم که مسئله مرگ برادرم را پیگیری کنند، او بی گناه کشته شد."

دانشجوی بازداشت شده‌ زیرشکنجه جان سپرد شب گذشته ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیام نور سنندج زیر شکنجه بازجویان اداره اطلاعات سنندج کشته شد. نامبرده به‌دستور شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد ازخروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه 16 دی ماه 1386 باداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود

دیده بان حقوق بشر: دو مرگ مشکوک در بازداشتگاه های ایران سازمان دیده بان حقوق بشر از جمهوری اسلامی ایران خواست تا در باره مرگ زندانیان در حین بازداشت به تحقیق بپردازد. در اطلاعیه دیده بان حقوق بشر که امروز منتشر شد به مرگ مشکوک دو نفر که اخیرا در دو شهر ایران بطرز مشکوکی در حین بازداشت، جان باختند، اشاره شده است. ابراهیم لطف الهی دانشجوی سنندجی هفته گذشته در زندان سنندج جان سپرد و زهرا بنی عامری پزشک جوان در بازداشتگاه امر به معروف در همدان، مقامات قضایی علت مرگ هر دو جوان بازداشت شده را "خودکشی" عنوان کرده اند. اما خانواده و نزدیکان هر دو فرد درگذشته معتقدند که آنها به قتل رسیده اند. در مورد هر دو پرونده، تحقیقات قضایی تا کنون به کندی پیش رفته است.

مرگ یک دانشجو در بازداشتگاه سنندج در مراجعه خانواده ابراهیم لطف اللهی به گورستان، مأموران مانع از ورود آنها به محلی که جنازه در آن قرار داشته می شوند و پس از مراجعه اعضای خانواده به ستاد خبری اداره اطلاعات و پزشکی قانونی سرانجام پاسی از شب گذشته به آنها گفته می شود که روز بعد به گورستان مراجعه کنند و تا روز 27 دی هیچ جنازه ای دفن نمی شود. آن گونه که اسماعیل لطف اللهی می گوید، وقتی وی و دیگر اعضای خانواده اش روز 27 دی (دیروز، پنجشنبه) به گورستان مراجعه می کنند مسئولان گورستان می گویند که مأموران اطلاعات شبانه ابراهیم لطف اللهی را به خاک سپرده اند و محل دفن وی را به آنها نشان می دهند.

به یاد یاران در بند! بیش از یک ماه و نیم از بازداشت دانشجویان چ‍پ گرا می گذرد! برای ۱۱ تن از این دوستان وثیقه های سنگینی مقرر شده که برخی از خانواده ها قادر به پرداخت آن نمی باشند! و. . . در این پست لینک تعدادی از دوستانی که برای آزادی این عزیزان نوشته اند و همین طور کمپین هایی که برای آزادی آنها برپا شده قرار گرفته. با امید به آنکه بتوان وحدتی بین یاران بر قرار کنیم تا موجبات آزادی این عزیزان فراهم شود. به امید ایرانی آباد و آزاد.

ابهام در باره علت مرگ دانشجوی کرد زندانی؛ خودکشی یا قتل؟-رادیو فردا سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان با انتشار اطلاعيه ای اعلام کرده است که يک دانشجوی سنندجی به نام ابراهيم لطف اللهی در بازداشتگاه سنندج درگذشته است. سامان رسول پور، روزنامه نگار و از اعضای سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، در گفت و گو با راديو فردا می گوید:« چند روز پس از بازداشت، خانواده موفق به ملاقات با فرزند خود می شوند. به گفته برادرش، ابراهيم از نظر روحی وضعيت خوبی داشته و به نظر نمی رسيده است که قصد خودکشی داشته باشد. اما متاسفانه نه روز پس از دستگيری، يعنی در ۲۵ دی ماه، نيروهای امنيتی با منزل اين دانشجو تماس می گيرند و خبر می دهند که جنازه او در قبرستان سنندج دفن شده است و دليل آن را خودکشی در سلول زندان عنوان می کنند.در تماسی که با برادر ابراهيم، يعنی اسماعيل لطف اللهی داشتيم، گفت که با توجه به وضعيت روحی خوبی که ابراهيم در زندان داشته است، مسئله خودکشی به هيچ عنوان درست نيست.»

ای داد از این بیداد ...... (مجمع دیوانگان) امروز روز عاشورا است و دیروز روزی که خبر مرگ یک جوان ایرانی دیگر در زیر شکنجه وحشیانه، در میان هیاهوی زنجیر زنان و صدای طبل و سنج گم شد، ای لعنت بر این روزگار. به راستی که چه زیبا گفته بود: «در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزاد زیست».

دانشجوی بازداشت شده زیر شکنجه جان سپرد شب گذشته ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیاه نور سنندج زیر شکنجه بازجویان اداره اطلاعات سنندج کشته شد. نامبرده به دستور شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد ازخروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه 16 دی ماه 1386 باداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود. خانواده وی روز چهارشنبه گذشته موفق به دیدار با وی شدند. اما از آن از آن تاریخ به بعد علیرغم پیگیری ها و مراجعات مکرر خانواده او به نهادهای ذیربط از مکان نگهداری و دلیل بازداشت وی هیچ اطلاعی به خانواده اش داده نشده است.

دیدهبان حقوق‌بشر«ایران باید درباره مرگ دو دانشجو در زندان تحقیق کند»08/1/18 (واشنگتن دی سی، 18 ژانويه، 2008)-سازمان دیده بان حقوق بشر امروز اعلام کرد دولت ايران موظف است درباره مرگ ناگهانی دو شخص در حين بازداشت در شمال غربی ايران، تحقيق کند. ابراهيم لطف الّلهی، بيست و هفت ساله، در بازداشتگاهی در سنندج در تاريخی مابين نهم تا پانزدهم ماه ژانویه درگذشت. زهرا بنی عامری پزشک بيست و هفت ساله نيز در اکتبر سال 2007 در همدان در حين بازداشت فوت کرد. در هر دو مورد، مقامات رسمی علت مرگ را خودکشی اعلام کرده اند. جو ستورک نایب رئیس بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر دراین باره می گوید: مرگ ناگهانی دو جوان ظاهرا سالم در زندان به شدت نگران کننده است و دولت با سرعتی که در خودکشی دانستن این مرگ ها به خرج می دهد فقط به نگرانی ما می افزاید. نيروهای امنيتی، لطف الّلهی را روز ششم ژانويه در حالی که محوطه دانشگاه پيام نور سنندج را ترک می کرد، دستگير کردند. خانواده لطف الّلهی از اتهامات وارد شده به وی توسط مقامات هيچ اطلاعی ندارند. سه روز بعد از بازداشت لطف الّلهی، خانواده ی وی موفق به ملاقات با او در بازداشتگاه سنندج شدند. برادر لطف اللهی به سازمان ديدبان حقوق بشر اظهار داشت که برادرش در حين ملاقات روحيه خوبی داشته و خوب به نظر می آمده است. در پانزدهم ژانويه، مقامات رسمی بازداشتگاه با پدرو مادر لطف الّلهی تماس گرفته و به ايشان اعلام می کنند که پسرشان را در گورستان محلی دفن کرده اند. مقامات ادعا کردند که لطف الّلهی در سلول اش خودکشی کرده است. خانواده لطف الّهی به ديدبان حقوق بشر گفتند که از مقامات خواهند خواست که جنازه فرزندشان را برای يافتن علت مرگ توسط پزشکی قانونی نبش قبر کنند. و همچينين مرگ در حين بازداشت بنی-عامری نيز در شرايط مشکوک رخ داده است. پليس و مقامات امنيتی در روز دوازدهم اکتبر 2007، بنی-عامری و نامزد او را در يک پارک عمومی در شهر همدان به اتهام داشتن رابطه غير مشروع بازداشت کردند. با توجه به قانون مجازت اسلامی در ايران، رابطه نا مشروع بين زن و مرد نا محرم، منجر به مجازات کيفری می شود. روز بعد مقامات زندان به خانواده ی بنی عامری اطلاع دادند که او در سلول زندان خود کشی کرده است........ اصل مطلب :http://hrw.org/persian/docs/2008/01/18/iran17825.htm

جان حبیب الله لطیفی (دانشجوی دانشگاه آزاد ایلام) در خطر است! حبیب الله لطیفی دانشجوی دانشگاه آزاد ایلام، که بیش از ۷۰ روز است در بازداشت به سر می برد، تحت شدیدترین شکنجه ها قرار دارد و جان وی در خطر می باشد. وی به مدت ۲ روز به صورت وارونه از سقف آویزان شده و بارها طی بازجویی بر اثر فشارهای وارده بیهوش شده است. ...........نگذاریم یک دانشجوی بی گناه دیگر به دست جلادان به کام مرگ کشیده شود ..........

"شما هر کسی را به هر دليلی می توانيد بازداشت کنيد"- گزارش دیده بان حقوق بشر من هر روز مورد بازجويی قرار می گرفتم. من سه بازجو داشتم اما بقيه بازجوهای بيشتری داشتند. يکی از دوستان من همزمان توسط هفت نفر بازجويی می شد. در مورد من بعضی وقتها يک نفر بازجوی می کرد، گاهی دو نفر و گاهی هم هر سه می آمدند. هدف اصلی آنها اين بود که مرا وادار کنند به چيزی اعتراف کنم که سنگين ترين محکوميت ها را در پی داشت. برای نمونه من يکبار با چند نفر ديگر در يک تجمع مسالمت آميز شرکت کرده بودم و آنها سعی داشتند مرا وادار به اين کنند که بگويم من با اين کار "مخل نظم عمومی" بودم و يه اين ترتيب "امنيت ملی را به خطر" انداختم. آنها از همه نوع فشاری استفاده کردند که من و سايرين اين چيزها را بگوييم. آنها با رکيک ترين الفاظ به ما و خانواده هايمان توهين کردند، يا آنکه ما را تهديد می کردند مورد ضرب و شتم قرار دهند و يا به درون سلول مجرمين خطرناکی مثل اعضای القاعده بياندازند. آنها ما را تهديد به تجاوز با شيشه نوشابه و يا تخم مرغهای داغ میکردند. درباره عزيزانمان به ما اخبار دروغ می دادند و مدارک جعلی برای ترساندن ما می آوردند. به يکی گفتند که پدرش به خاطر او اخراج شده و به او نامه ای با سربرگ رسمی نشان دادند. يا آنکه می گفتند "مادرت در واحد مراقبت های ويژه بيمارستان و در حال مرگ است" و مدارک پزشکی تقلبی می آوردند. آنها به شيوه های مختلفی سعی کردند ما را تحقير کنند. ما بايد شلوارها و لباسهای زيرمان را در می آورديم و روی زمين می گذاشتيم و بعد آنها به ما چيزهای جنسی تحقير آميزی می گفتند. فشارهای جسمی نيز وجود داشت. ما را برای هفت يا هشت ساعت بدون آنکه اجازه غذا خوردن و يا استفاده از دستشويی داشته باشيم مورد بازجويی قرار می دادند. وقتی هم که بازجويی نمی شديم صداهای گوش خراش در سلولهای ما پخش می کردند.ما را می زدند. روز اول آنچنان ضربه ای به پشت من زدند که درتمام مدتی که بازداشت بودم بايد قرص مسکن قوی می خوردم. بعضی وقتها به من می گفتند حرکات تکراری بکنم و يا روی يک پا بايستم. اگر پايم را زمين می گذاشتم شلوار و لباس زيرم را پايين می کشيدند و اگر می خواستم شلوارم را بالا بکشم به صورتم لگد می زدند...... اصل مطلب :http://hrw.org/reports/2008/iran0108/iran0108prweb.pdf

روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده...کاش این خبر صحت نداشته باشد تا دوباره شاهد پرپر شدن یک لاله ایرانی نباشیم و گریه های تلخ یک پدر داغدیده را نبینیم و هق هق تلخ یک مادر را در انزوا نشنویم... کاش دوباره مهلت دیداری باشد...

فرزندان ما را دریابید برای همبستگی و حمایت از دانشجویان چپ که بیش از چهل روز در بند هستند: دیروز دخترم را دستگیر کردند. بعد برای تفتیش به خانه‌مان رفتند. من منزل نبودم. دختر کوچک‌ترم خانه بود و آن‌ها بدون در نظر گرفتن این‌که ممکن است این دختر وحشت کند، همه جا را بهم ریخته بودند و معلوم نبود ، دنبال چه چیزی می‌گردند. حتی لباس‌های زیر دختر کوچکم را زیر و رو کرده بودند. وقتی به خانه رسیدم، دیدم دخترم خیلی ناراحت است. می‌گفت: "احساس بدی دارم. انگار کسی به حریم خصوصی من تجاوز کرده." دخترم را دوشنبه ملاقات کردم. خیلی خوش‌حال شدم. بهش گفتم: "خیلی دلم برایت تنگ شده بود، 43 روز شد. گفت : 44 روز! این مادر جوان چنان از چند دقیقه ملاقاتش عاشقانه تعریف می‌کرد که همه تحت تاثیر قرار گرفتند.

جزییات جدید از مرگ ابراهیم لطف اللهی در بازداشتگاه اطلاعات کردستان .اعلامیه شهادت ابراهیم که در خیابانها و سطح شهر پخش شده و در آن علت شهادت با “….” نشان شده بود به سرعت توسط ماموران رژیم از سطح شهر برچیده شده است...محل دفن دانشجوی سنندجی به طرز عجيبی بتون كاری شده....

اهای با شما هستم , ای ملت بیدار در خواب قتل های زنجیره ای دانشجویان را سریعا متوقف کنید... انتظاری از نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیست که به قتل و کشتار خاتمه دهد این را به همه جهانیان بخصوص مردم ایران ثابت کرده . از گرگ انتظاری نیست که به دریدن خاتمه دهد این کار در وجود اوست. پس شما هستید که باید برای خود تصمیم بگیرید , شما هستید که باید جلوی این کشتارها را بگیرید . مگر نمی بینید زنجیروار دارند دانشجویان را زیر شکنجه از پای در می اورند . استادان دانشگاه را اخراج می کنند . کارگران را مطیع دولت و بخور و نمیر حکومت می کنند .

۱۰ دانشجوی تازه بازداشت شده به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند این خبر از سوی خانواده های دانشجویان تایید شده است.

مسيح علی‌نژاد: قيمه و قمه عاشورا در لندن / پهلوان اول شهر خاموشان من سي سال در سرزميني قدم زده‌ام كه مردمش به هزار كار ناكرده و كرده هم اگر متهم بوده‌اند باز به ديگ حليم و آش گوشت اگر رسيده‌اند ، خجالت نكشيده‌اند و آستين براي هم زدن بالا زده‌اند. در همه اين سي سال هي تغيير كرده‌ام و هي فلسفه و اصول عزاداري‌هاي همان مردمي كه گاه دور از چشم پليس و روشنفكران شهر، قمه بر پيشاني زده‌اند و جوي خون به راه انداخته‌اند را با چشمهاي گشاد از حيرت اين كار غريب نگاه كرده ام اما دلم كجا رضا مي دهد كه بگويم؛ هي مادر! به جاي تكرار گريه براي اين قصه صحراي داغ و لبهاي تشنه و خيمه سوخته و پاي برهنه و سرهاي بر نيزه، بيا و به فلسفه آزادگي و بزرگ مردي و جهاد او كه در برابر ظلم ايستاده بينديش و رها كن اين شيوه شيون را... جرائت ندارم چون مي‌دانم درست در همين روزهاي عاشورا، آزاده‌اي در زندان سنندج هيهات منا الذله گفت و رخت مرگ به بر كشيد و من و شمايي كه بر سكوت اهل عزا خرده مي‌گيريم نيز، هل من ناصر الينصرني او را نشنيديم و هيچ كارواني در عزاي او راه نينداختيم.

حمایت کن لوچ از دانشجویان بازداشتی کن لوچ از کارگردانان مشهور جهان نسبت به بازداش دانشجویان چپ اعتراض کرد.وی که از کارگردان مشهور انگلیسی است و در کارنامه ی خود فیلم هایی هم چون"آوای کارلا" "سرزمین و آزادی"، "بادی که بر مرغزارها وزید"، "یک بوسه ی زیبا" را دارد نسبت به بازداشت بیش از ۳۰ تن از دانشجویان درند اعتراض کرده و خواهان آزادی بی قید و شرط آنان شده است

اين مزد گورکن است که از آزادي آدمي افزون گشته خانه هايي که شام و ناهار نذري مي دادند صف هايي داشتند به درازاي کوچه مملو از مردماني غير همرنگ. از مرفه بگير تا آنکه حريصانه سطل ها را در قابلمه هاي صندوق عقب اتوموبيلش خالي مي کرد و دوباره براي پر کردنش به داخل خانه مي رفت. صداي حسين حسين از سيستم پخش خيمه هاي نذري با صداي کرکننده اي صبح تا غروب مي خواند و با آن نوحه اي که بيشتر به آهنگ ترنس مي مانست گوش ها را مي آزرد. خلافکاران شهر ما در اين دو روز، از ترس گناه بيشتر (!) کرکره هاي سوداگريشان را هم تعطيل کرده بودند. چه مضحک که زيادند مردمان ملتقط مسلمان. نمي دانند چه هستند و کجاي کارند. تمام سال را به آزار و اذيت ديگران مي پردازند و در اين 2 روز اشک دلسپردگي به خاندان حسين مي ريزند. ياد طفل هايي بکنيد که تيغ هاي جهالت بر سرشان فرود آمد، آن هم از طرف پدر و مادرهايشان که در کشاکش گريه ي طفلش و ثواب خودش، جهالت را برگزيد. ياد آن ديگر جاهلان که قريب به 6000 نفر در اصفهان قمه زدند تا ثوابي کرده باشند، آن چونان که گناهان گذشته شان بخشوده شود. آنچونان که خيال کنند در روز قيامتشان امام حسين وساطت آن ها را پيش خدا مي کند. ......... ( ادامه )

«گرت پوترینگ» رئیس پارلمان اروپا، دستگیری دانشجویان را محکوم کرد! بنا به گزارش یک هیئت از پارلمان اروپا که هفته‌‌ی گذشته از ایران دیدار کرد، دانشجویان یادشده به دلیل تدارک برگزاری تظاهرات روز دانشجو در شانزدهم آذر (۷ دسامبر) دستگیر شده‌اند. به گفته‌ی پوترینگ فهرست نام‌های این دانشجویان باید در اختیار مسئولان ایرانی و نمایندگی اتحادیه‌ی اروپا در تهران قرار گیرد.

عکس و لیست دانشجویان تازه بازداشت شده. دانشجوی زندانی آزاد باید گردد!

آقایان لطفا خودتان را بازی دهید! انتخابات در شرایطی که زندان ها ‍پر شد۸ه از فعالان کارگری دانشجویی و زنان! بیش از یک ماه از دستگیری تعداد زیادی از فعالان دانشجویی "چپ و آزادی خواه" به همراه تعدادی دیگر از فعالان دانشجویی می گذرد. محمود صالحی از فعالان سرشناس کارگری همچنان دربند است و هر روز اخبار بدی از وضعیت نا مناسب جسمی وی به گوش می رسد منصور اسالو از فعالان کارگری و رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد همچنان در زندان به سر می برد. فعالان زنان نیز هر روز مورد تعرض نظم "سرمایه دارانه مردسالار" قرار می گیرند. آیا باز هم وارد بازی انتخابات شویم؟

خانواده ی نادر احسنی در وضعیت وخیمی به سر می برند مادر وی که به بیماری قلبی دچار است و قبل از دستگیری نادر احسنی هم دچار حمله ی قلبی شده بود بنابر خبرهای رسیده هم اکنون در وضعیت وخیمی به سرمی برد.

صدای یکی از دانشجویان بازداشتی که در مورد مختاری و پوینده می گوید نکته مهم و البته دردناک این برنامه پادکستی آن است که کیوان امیری می گوید مختاری ۱۲ آذر ربوده شده است. خود این دانشجو هم در همین روز ربوده شده است!!!!!!!! آیا تاریخ تکرار می شود؟ من هراس ناکم! خودتان گوش کنید قطعا متاثر می شوید. شعر های مختاری و آهنگ حزن آلود روی این برنامه مزید بر علت است

خودکشی در زندان امنیتی؟ مرگ دانشجویی دیگر در زندان، این بار زندان امنیتی، سوال آزار دهنده‌ای را دوباره در ذهن‌ها ایجاد کرده است: آیا این دست مرگ‌ها را باید خودکشی دانست یا قتلی که عمداً یا سهواً توسط مامورین حافظ امنیت مردم رخ می‌دهد؟ آنچه نگرانی منتقدین را به شدت برمی‌انگیزد، مسئله پنهان کاری و سایه سکوتی است که از طرف مقامات بر روی این قبیل حوادث افکنده می‌شود. در قضیه مرگ دکتر زهرا بنی‌یعقوب، که به وسیله مامورین امر به معروف در همدان بازداشت و چهل و هشت ساعت بعد خبر مرگ او به خانواده‌ ابلاغ شد، با همان چالشی روبرو شدیم که امروز مرگ مشکوک ابراهیم لطف‌اللهی در برابرمان به نمایش گذاشته است. مقامات امنيتی می گويند اين دانشجو خودکشی کرده، اما خانواده اين جوان مرگ او را مشکوک می‌دانند.

پیگیری مرگ مشکوک ابراهیم لطف‌اللهی فریده غیرت، حقوقدان و نایب رییس انجمن دفاع از حقوق زندانیان: «یک متهم از زمانی که دستگیر می‌شود و به بازداشتگاه می‌رود، و بعدهم محکومیت پیدا می‌کند و زندان می‌رود، حفاظت و مسئولیت جان او درست از لحظه‌ی دستگیری‌اش با نیروهای انتظامی و ضابطین قوه قضاییه و قوه قضاییه است. ما هم به‌نوبه‌ی خودمان این مسئله را پیگیری خواهیم کرد که تا روشن شود جان این انسان، جان این متهم زندانی که به این شکل به‌خطر افتاده و از بین رفته است، مسبب‌اش که بوده است؟»

به یاد آن حیاط کوچک برای صد ها دل بزرگ برای دانشجوی زندانی علامه ای....... آقایان بالادستی خیال می کردند این حیاط کوچک مهم نیست. اینت دانشکده کوچک پرت افتاده است و کاری از آن بر نمی آید. اما همه دیدیم که برای سال ها آن جا یکی از قلب های تپنده جنبش دانشجویی بود. همه ی ما دیدیم که چه راه کوتاهی از دانشکده علوم اجتماعی علامه تا زندان اوین وجود دارد و همه دیدیم که خیلی از بچه ها چه سریع این راه را طی کردند. آری گویا قرار بود زندان ها را دانشگاه کنند اما دانشگاه ها را زندان کردند

شرم... (Silent Land) در خانه نشسته،می کنیم خیرات من و تو را شرم باد در سوگ حسین می زنیم فریاد من و تو را شرم باد سرزمین کربلا امروز اینجاست من و تو را شرم باد یزید امروز، در کالبد تقواست من و تو را شرم باد شمر زلجوشن در جایگه قضاست من و تو را شرم باد ظلم می کند بیداد بیداد من و تو را شرم باد آزادی واژه ای بس بی مسماست من و تو را شرم باد ...

آیا دانشجویان زندانی شکنجه می شوند؟ با وجود گشت نزدیک به ۳۵ روز از بازداشت دانشجویان چپ و آزادی خواه علارغم تلاش های فراوان خانواده ها به آنان اجازه هیچ ملاقاتی داده نشده است. این امر موجب بروز موجی از نگرانی ها مبنی بر احتمال اعمال شکنجه دانشجویان شده است. این سوال مطرح است که آیا حاکمیت از هراس افشا شدن شکنجه ها اجازه ملاقات به خانواده ها را نمی دهد؟

ابراهیم لطف الهی Copy this link for your web or send it for your friends

قتل"به نام خودکشی در بازداشتگاه امر به معروف؟

Zahra Kazemi زهرا كاظمى

The 70 Million Goats هفتاد میلیون بزغاله

Islamic Regime's President news-Ahmadi Nejad اخبار رئيس جمهور رژيم اسلامى

Liar Pino nejad پینو نژاد دروغگو

پوتین- روسیه و رژیم جمهوری اسلامی Putin, Russia & Islamic Regime in Iran

Tehran University's Students Protest, against Islamic Republic...

Sigheh, Islamic Temporary marriage صیغه

احمدی نژاد و آخرین بحران درباره نابودی اسراییل Israel & Ahmadinejad- Latest Crisis

Theo van Gogh Movie فيلم ( تسليم ) در مورد زن آزارى، از تئو وان گوك

Karaj Metro, Tehran - Iran كرج- مترو

World's Yungest Prisoner, Helia هليا، كوچولوترين زندانى سياسى جهان

Another Crash سقوطى ديگر Cartoon Crisis? بحران كارتون